|
نظر یادتون نره......عضو هم بشین......یعنی میخوام بترکونین تا بازم عکس بزارم ازش.........
ادامه مطلب...
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:بیوگرافی,زندگینامه,مدل,مدل ایرانی,مدل خارجی,عکس,عکس مدل,عکس مدل ایرانی,عکس مدل خارجی,عکس پسر,عکس مدل پسر,مدل پسر,عکس ارمیا,ارمیا قاسمی,قاسمی,ارمیا,بیوگرافی ارمیا قاسمی,فرزام,منظری,فرزام منظری,عکس فرزام,عکس فرزام منظری,فرزام منظری, :: 18:2
:: توسط : m-sh
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:بیوگرافی,زندگینامه,مدل,مدل ایرانی,مدل خارجی,عکس,عکس مدل,عکس مدل ایرانی,عکس مدل خارجی,عکس پسر,عکس مدل پسر,مدل پسر,عکس ارمیا,ارمیا قاسمی,قاسمی,ارمیا,بیوگرافی ارمیا قاسمی, :: 17:58
:: توسط : m-sh
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:بیوگرافی,زندگینامه,مدل,مدل ایرانی,مدل خارجی,عکس,عکس مدل,عکس مدل ایرانی,عکس مدل خارجی,عکس پسر,عکس مدل پسر,مدل پسر,عکس ارمیا,ارمیا قاسمی,قاسمی,ارمیا,بیوگرافی ارمیا قاسمی, :: 17:53
:: توسط : m-sh
نظر یادتون نره.............................نظر بدین که بازم بزارم.........
ادامه مطلب...
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:بیوگرافی,زندگینامه,مدل,مدل ایرانی,مدل خارجی,عکس,عکس مدل,عکس مدل ایرانی,عکس مدل خارجی,عکس پسر,عکس مدل پسر,مدل پسر,عکس ارمیا,ارمیا قاسمی,قاسمی,ارمیا,بیوگرافی ارمیا قاسمی, :: 17:30
:: توسط : m-sh
ارسال شده در تاریخ : جمعه 3 مرداد 1393برچسب:بیوگرافی,زندگینامه,مدل,مدل ایرانی,مدل خارجی,عکس,عکس مدل,عکس مدل ایرانی,عکس مدل خارجی,عکس پسر,عکس مدل پسر,مدل پسر,عکس ارمیا,ارمیا قاسمی,قاسمی,ارمیا,بیوگرافی ارمیا قاسمی, :: 21:0
:: توسط : m-sh
این سوتی رو تو قطار سفر مشهدمون گرفتم...............
مال این چایی های تو قطاره........
سلامممممممممممم به همه دوستای گلم.........احوالتون چطوره؟؟؟؟؟؟خیلی وقت بود خاطره ننوشته بودم........
آقا یه روز مارو به قول مدرسمون اردوی آمادگی دفاعی بردن........اول که نیم ساعت تو آفتاب نگهمون داشتن تا بذارن بریم تو............بعدش
بردنمون یه جای مدرسه ای که توش اردو برگذار میشد که فرش کف زمین پهن کرده بودن با یه ستون وسط سالنشو و حدود هشت تا پنکه
سقفی......ما رفتیم اون آخرا نشستیم که قشنگ بتونیم حرف بزنیم.......یه خانمی بود که دفعه قبلی که برده بودنمون یکی از همین اردوها
ایشونم حضور داشت به عنوان مسئول بسیج بود فکر کنم......این خانمه اینقدر خوش اخلاق بود جون خودش که نگووووووووووو......آقا ما تا
اینو دیدیم سکته زدیم اساسی.......خلاصه اومد تو همون اتاقه که برده بودنمون و یه ذره حرف زد که ما اصلا نفهمیدیم چی گفت فقط یه
جاشو شنیدم که میگفت اونایی که گوشی آوردن یه وقت عکس نگیرن با اسلحه که بعدن ببرن بذارن تو وبلاگ یا صفحه
ف*ی*س*ب*و*ک*شون ک یه وقت از عکسه سواستفاده میکنن و به عنوان جاسوس معرفیش می کنن.........آقا ما اون وسط می
خواستیم بخندیم نمیشد به خاطر همینم تو افق محو شدیم........هیچی دیگه یه آقایی اومد یه حدود یه ساعت و نیم فک زد ما هم یک ساعت
و نیم گفتیم و خندیدم و اصلا گوش نکردیم چی گفت.......بعد از اینکه آقاهه رفت بردنمون تو کلاسای مدرسه و یه خانمه با اسلحه کلاشینکف
اومد و باز و بسته کردنشو یادمون داد......آقا ما مثل چی ذوق مرگ شده بودیم مثل اسلحه ندیده ها زل زده بودیم به خانومه.......بعدم رفتیم
اسلحه آوردیم خودمون باز و بسته کردیم........دو تا از بچه ها داشتن یواشکی عکس میگرفتن و ما هم کلی غصه خوردیم که چرا گوشی
نبردیم و یه بار به حرف مسئولین گوش کردیم....!!!بعد از اون خانومه یه خانوم دیگه اومد نیزه و خشاب و گلوله و اینا نشونمون داد و معرفی
کرد......بعد از اونم یه خانوم دیگه اومد جهت یابی یاد داد و بعدم اونایی که آخر کلاس نشسته بودنو بلند کرد ازشون پرسید و بنده از بس
خرشانس تشریف داشتم سر کلاس این خانومه جلو نشسته بودم وگرنه منم عقب میشستم و باید سوالاشو جواب میدادم.......هیچی دیگه
بعدم نیم ساعت زودتر تعطیلمون کردن ما هم علاف وایسادیم تا بیان دنبالمون.....این وسط یه ملخ کوشولو امود نشست رو مقنعه ی یکی از
بچه ها......حالا هی از این ور میرفتیم اونور که یه وقت ملخه رو لباس ما نشینه .........یه چند تا برادر رزمنده هم اومده بودن که اسلحه
ها رو ببرن با بچه ها قرار گذاشتیم یکی رو بفرستیم مخ یکیشونو بزنه اسلحه برامون بگیره که اومدن دنبالمونو و نقشه شکست خورد.........
خلاصه مطلب اینکه امیدوارم شما هم یه روزی کلاشینکف دست بگیرین حالشو ببرین..........!!!!!!!!!!!!
البته تفنگی که به مادادن از این تفنگه داغون تر بود......
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:اسلحه,عکس,تفنگ,عکس اسلحه,عکس تفنگ,فشنگ,اسلحه گرم,گرم,عکس اسلحه گرم,وسایل جنگی,عکس وسایل جنگی,ابزار جنگی,عکس ابزار جنگی,خاطره,اردو,مدرسه,دوست,بچه,عکس,کلاشینکف,آمادگی,آمادگی دفاعی,ستون,داغون,خلاصه,گوشی,موبایل,خانوم,خانم,مسئولین,آقا,عکس,جهت یابی,خشاب,نیزه,گلوله,سوال,ملخ,رزمنده,برادر,برادر رزمنده,بسیج,بسیجی,نقشه,شکست,کلاس, :: 19:53
:: توسط : m-sh
عکس اول را آورد:این پسر اول محسنه.
عکس دوم را گذاشت روی آن:این پسر دومم محمده 2 سال از محسن کوچکتره.
عکس سوم را آورد تا خواست بگوید این پسر سوممه دید شانه های امام (ره) از گریه میلرزد.
عکسها را جمع کرد زد زیر چادرش و خیلی جدی گفت :4 پسر دادم که اشکت رو نبینم...
رفته بودیم مسافرت.....رفتیم تو خونه شوهر عمم که اونجاست.....این طرف بالکنش یه زمین خاکیه.....اونطرفش هم یه باغه....پسر عمو کوشولوم عروسکشو انداخت تو زمین خاکیه......پسر عموم(داداشش)با کلی مکافات(آخه زمینه دیوار دورشه)رفت عروسک رو آورد.....
پسر عمو کوشولوم خواست یه بار دیگه عروسکو بندازه که عمم اومد داد زد سرش:یه بار دیگه عروسکتو بندازی پایین خودتم میندازم پایین.....
پسر عموم دو متر از نرده بالکن دور شد و رفت تو اتاق تا روز بعد بیرون نیومد بیچاره....
عمم........:))))))))))))))
من و فک و فامیل...........:ا
پسر عمو کوشولوئه...........:ا
عروسک.............:))))))))))))
فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب...
سلام......منم خودمو کشتم با خاطره هام.......شمام یه وقت نظر ندیدها....خسته میشید آخه.....
بی خیال....بریم سراغ خاطره.....
خونه یکی از فک و فامیلا بودیم نشسته بودیم حرف می زدیم.....من زیاد چایی دوست ندارم و شاید سالی یکی دو بار بخورم ......همه فک و فامیلمون هم می دونن من چایی نمی خورم.....
زن این فامیلمون چایی تعارف می کرد تا به من رسید چایی رو جلوم گرفت و گفت:بفرمایید....
یه ذره چپ چپ نگاش کردم و گفتم:همه میدونن من چایی نمی خورم....
در اومده با نیش باز میگه:اوا....تویی....چطور من ندیدمت....اگه می دونستم تویی چایی تعارف نمی کردم بهت....
یعنی می خواستم کله خودم و خودشو بکوبم تو دیوار.....مگه برات خواستگار اومده بوده که نگاه نکردی ببینی کی جلوته...!!!!!!!!
من.....:ا
زنه......:)))))))))))))
فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب...
سلام......
ما هر جمعه تقریبا خونه مادر بزرگم پلاسیم.....
نشسته بودیم فیلم می دیدیم تبلیغات نشون داد.......
منتظر بودیم تموم شه.....
دخی عمم 8 سالشه اومده نشسته کنارم.....
یه تبلیغ نشون داد دخی عمم گفت:اینو تلویزیون ما هم نشون میده...!!!!!!
یه ذره نگاش کردم و گفتم:خب اینو همه تلویزیون ها نشون میده.....
گفت:نه من جایی دیگه ندیدم.....
دوساعت نشستم براش توضیح دادم که قضیه اینجوریه و اینا رو برای چی نشون میدن و از این حرفا.....
حرفام که تموم شد میگه:خب دستت درد نکنه......بعدم پاشد رفت.....
من.....:ا
دخی عمه.....:)))))
تلویزیون....:ا
تبلیغات....:ا
یعنی می خواستم سرمو بکوبم تو دیوار......فقط اومده بود مخ منو کار بگیره.....
فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب...
در دعای سحرت /در مناجات خدایی شدنت/ هرگز از یاد نبر/من جامانده بسی محتاجم.
التماس دعا
ادامه مطلب...
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:دانلود,دانلود آهنگ,عکس,خاطره,ماه,ماه رمضون,مهدی یراحی,دعا,هوا,هوای تو, :: 16:14
:: توسط : m-sh
|
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
<-PollName->
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 1184
بازدید دیروز : 554
بازدید هفته : 1969
بازدید ماه : 2421
بازدید کل : 248976
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1
داستان روزانه
|
|